رنج از یه حدی که میگذره تبدیل میشه به یه واقعیت جدید، و واقعیت جدید از من یه آدم جدید میسازه
اگه ساختار غلطی رو شکل دادم ادامه ش نمیدم.
الان از فرط رنج احساس میکنم مقاوم و نستوه شدم.
مثل یه اشراق میمونه..این میزان درد قطعا مسیر زندگی منو تغییر میده و .. داده حتا..
از فردا یه اسمای دیگه م.
هوای خانه چه دلگیر می شود گاهی
از این زمانه دلم سیر می شود گاهی
عقاب تیز پر دشتهای استغنا
اسیر پنجهء تقدیر می شود گاهی
صدای زمزمه عاشقان آزادی
فغان و ناله شبگیر می شود گاهی
نگاهِ مردم بیگانه در دل غربت
به چَشمِ خسته من تیر می شود گاهی
مبر ز موی سپیدم گمان به عمر دراز
جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی
بگو اگر چه به جایی نمی رسد فریاد
کلام حق دمِ شمشیر می شود گاهی
بگیر دست مرا آشنای درد بگیر
مگو چنین و چنان دیر می شود گاهی
به سوی خویش مرا می کشد
چه خون و چه خاک
محبّت است که زنجیر می شود گاهی
مبر ز موی سپیدم گمان به عمر دراز
جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی
بگو اگر چه به جایی نمی رسد فریاد
کلام حق دمِ شمشیر می شود گاهی
هوای خانه چه دلگیر می شود گاهی
از این زمانه دلم سیر می شود گاهی
به سوی خویش مرا می کشد
چه خون و چه خاک
محبّت است که زنجیر می شود گاهی
سیاوش قمیشی
تنها..
درست مثل سنگ سوخته و جدا شده ای که تو فضا از نزدیک ترین همسایه ش میلیونها سال نوری فاصله داره ..
همونقدر تنها..
میشه نوازشم کنی وقتی گرفته حالم
میشه ببندی بالمو آخه شکسته بالم
میفهمی چی میگم بهت میبینی خستگیمو
میشه بزارم پیش تو چند روزی زندگی م
میشه بشینی پیشمو یه شعر برام بخونی
امشب یکم تنها شدم میشه پیشم بمونی
♫♫♫
انگار یه بغضی تو گلوم داره شکسته میشه
اینجوری که پلکای تو هی بازو بسته میشه
میشه نوازشم کنی وقتی گرفته حالم
میشه ببندی بالمو آخه شکسته بالم
…
http://dl.ahangestan.in/music/92/92.2/3/siyavash/Siavash%20Ghomayshi%20-%20Navazesh%20%28128%29.mp3
dl.nicmusic.org/nicmusic/001/053/Siavash%20Ghomayshi%
20-%20%20Bonbast.mp3
من به بن بست نرسیدم راهم و کج کردم
با تو مشکلی ندارم با خودم لج کردم
دنبال راه فرارم از تو نه از اینجا
میدونی فایده نداره بسه دیگه رویا
تو چرا خسته نمیشی از من دیونه
از منی که شب و روزام مثل هم میمونه
تو چرا چیزی نمیگی این خودش کابوسه
غصه کم کم جون میگیره دل یه هو میپوسه
♫♫♫
من نمیتونم بسازم خونه رویات و
حیفه پای من بریزی همهٔ دنیات و
من خودم اسیر راهم تو اسیرم میشی
من نمیخوام توی سختی تو کنارم باشی
من به بن بست نرسیدم راهم و کج کردم
با تو مشکلی ندارم با خودم لج کردم
دنبال راه فرارم از تو نه از اینجا
میدونی فایده نداره بسه دیگه رویا
تو چرا خسته نمیشی از من دیونه
از منی که شب و روزام مثل هم میمونه
تو چرا چیزی نمیگی این خودش کابوسه
غصه کم کم جون میگیره دل یه هو میپوسه
♫♫♫
من به بن بست نرسیدم راهم و کج کردم
با تو مشکلی ندارم با خودم لج کردم
دنبال راه فرارم از تو نه از اینجا
میدونی فایده نداره بسه دیگه رویا
دست های مشت شده اش را نشان همه می داد:
گل یخ دیدین توی مُرداد؟!
سینه اش را عریان می کرد:
شقایق پژمرده دارم!آهای!
توی میدان شهر پا می کوبید:
بغض هفت ساله دارم. می خواین؟!
.
.
.
لولی دیوانه
خریداری نداشت..
آفتاب که لب ورچید
ستاره های سوخته ی دامنش را توی بقچه ریخت
و به آبادی دیگری رفت..