حال و احوال
يكشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۱۴ ب.ظ
خزیدن توی لاک تنهایی، بیرون اومدن و ناپدید شدن از شبکه های اجتماعی.. داشتن حداقل دیدار با آدما و اکتفاکردن به خود.. حضور خود.. صرف حضور خود در هستی.. دیدن خورشید.. بستن چشم و حس کردن باد که به پوستت میخوره..کشف لذت خوردن یه استکان چای بدون داشتن انتظار بودن چیز بیشتری.. حل شدن توی لحظه لحظه های تنهایی و شیرجه زدن توی اعماق.. اعماق خودت.. به حدی که دیگه چیزی نخوای.. به حدی که از شتابزدگی گذشته متعجب بشی.. به حدی که از وابستگی های عاطفیت ببری و برگردی به غارت.. به قدری که عاشق بغض های گاه و بیگاه خودت بشی.. که ناز خودتو بکشی.. که محرم اسرار خودت باشی.. که حالتو خوب کنی.. که بخوای خوب باشی .. که یادت بره چقدر پیر شدی از درد.. از رنج وابستگی به دیگری.. دیگران.. به خودت بگی بسه.. و عمیقا خودت بس باشی برای خودت..
- ۹۵/۰۳/۱۶