هق هق
سه شنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۳۸ ق.ظ
گریه های پنهونی تبدیل شد به هق هق بلند وقتی مادرم رو بغل گرفتم.. اون داشت برای چیز دیگه ای گریه میکرد و من چیز دیگه..
اما صدامون که تو هم پیچید فک کردم تنها نیستم..
- ۹۵/۰۱/۰۳
گریه های پنهونی تبدیل شد به هق هق بلند وقتی مادرم رو بغل گرفتم.. اون داشت برای چیز دیگه ای گریه میکرد و من چیز دیگه..
اما صدامون که تو هم پیچید فک کردم تنها نیستم..