دستخون

...

تمام عمر به دنبال گشتمت
تمام عمر
دریغا..
آنگاه یافتمت که قطره قطره
از میان انگشتانم
بر زمین چکیده بودی..

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۵/۰۱/۲۷
    نه
محبوب ترین مطالب

۱۰ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۲۸
مهر

خون رو که می کشید تو سرنگ، گفت آروم مشتتو باز کن، چشمامو که باز کردم خون سرخ وشفافم تو شیشه بود. حواسم به دعوای دختر و مادر صندلی بغلی بود.. از خون سیاه دختر تو سرنگ دلم بالا اومد.. زن میگفت خسته شدم ازش خانوم دکتر.. دختر هم می گفت تو مرگ منی که هر ثانیه جلو چشممی.. زیر چشمای زن  خیس شد و با گوشه روسریش نم زیر چشم و عرق صورتشو خشک کرد..پرستار، بی اعتنا خون سیاهو تو شیشه ریخت، زن ویلچر رو هل داد و از در بیرون رفت.

۲۶
مهر

بند بند وجودم داره میلرزه و متلاشی میشه.. مگه توان درد کشیدن ما چقدره؟؟ چرا نه راه پس دارم نه راه پیش.. چرا دلم به درد اومده.. چرا حرفایی که تا حالا نشنیده بودم شنیدم..چرا اجازه دادم اینطوری بشه.. چرا قرصه تاثیر نمیکنهو صصفحه سیاه نمیشه...

۲۲
مهر

از اون شبایی که با  هق هق به خودت میگی آروم باش.. الانه که قرص اثرشو کنه.. آروم باش و ببین فردا یه روز دیگه س..آروم باش و ببین کائنات به چپشم نیس.. آروم باش و ببین...آروم باش و..

۱۲
مهر

دوستش می دارم

چرا که می شناسمش،

به دو ستی و یگانگی.

- شهر

همه بیگانگی و عداوت است.-

هنگامی که دستان مهربانش را به دست می گیرم

تنهائی غم انگیزش را در می یابم.

اندوهش غروبی دلگیر است

در غربت و تنهایی.

همچنان که شادیش

طلوع همه آفتاب هاست

و صبحانه

و نان گرم،

و پنجره ئی

که صبحگا هان

به هوای پاک

گشوده می شود،

وطراوت شمعدانی ها

در پاشویه حوض.

***

چشمه ئی،

پروانه ئی، وگلی کوچک

از شادی

سر شارش می کند

و یاس معصو مانه

از اندوهی

 گران بارش:

این که بامداد او، دیری است

تا شعری نسروده است.

چندان که بگویم

«ـ امشب شعری خواهم نوشت»

با لبانی متبسم به خوابی آرام فرو میرود

چنان چون سنگی

که به

دریاچه ئی

و بودا

که به نیروانا.

و در این هنگام

دخترکی خردسال را ماند

که عروسک محبوبش را

تنگ در آغوش گرفته باشد.

اگر بگویم که سعادت

حادثه ئی است بر اساس اشتباهی؛

اندوه سرا پایش رادر بر می گیرد

چنان چون دریاچه ئی

که سنگی را

ونیروانا

که بودا را.

چرا که سعادت را.

جز در قلمرو عشق باز نشناخته است

عشقی که

به جز تفاهمی آشکار

نیست.

بر چهره زندگانی من

که بر آن

هر شیار

از اندوهی جانکاه حکایتی می کند

آیدا!

لبخند آمرزشی است.

نخست

دیر زمانی در او نگریستم

چندان که،چون نظری از وی باز گرفتم

درپیرامون من

همه چیزی

به هیات او در آمده بود.

آنگاه دانستم که مرادیگر

از او گزیر نیست.

 

 پ.ن : این شعرو زندگی کردم.

۰۶
مهر

امروز تو محل کارم بهم گفتن یا کار یا درس! و منم با لبخند ازشون خداحافظی کردم. احتمالا استنباطشون این بوده که انتخابم درسه، اما منظورم این بود : نه کار و نه درس..با همون لبخند..

۰۶
مهر

بعد پنج سال گذرم افتاد به دانشگاه دوره لیسانسم..

پنج سال گذشته بود یا پنج هزار سال!!

۰۵
مهر

گفتم: خیلی پرت و پلا شده فکرم. شلوغی مدرسه.. نابسامونی اوضاع.. بی کفایتی مدیر.. پدر و مادرای پر تواقع.. دست تنهایی.. تو سرم پر از کلمه س..

گفت: تو که بلدی مراقبه کن . از منم میشنوی بعدش یه آرامبخش بخور بخواب.. می گذره..

گفتم: روحم خسته س.

گفت یه آهنگ گوش کن. یه آهنگ ویژه!

گفتم: آهنگ اسما؟

گفت: خودت بهتر از هر کسی میدونی..

گفتم: اسما.

۰۴
مهر

اشتباهه که برای زندگی دنبال دلیل باشی .. نه .. تا وقتی که برای مردن دلیل کافی پیدا نکردی باید شجاعانه زندگی کنی.. حتی اگه میخوای به سکوت سرد ابدیت بپوندی باید از همه گره های کور این زندگیت رها شده باشی.. نباید مرگت شبیه فرار باشه.. و حتی اگه روزی از خیر زندگیت گذشتی رویه ای کاملا متفاوت پیش بگیر.. از همه خودخواهی هات گذر کن و خودتو وقف آدمایی کن که بهت نیاز دارن.. 

آره.. اگه دلیلی برای مردن نداری زندگی کن.. 

۰۴
مهر

عشق اونه که گِله نداشته باشی..
.
.
.
حیف از عاشقیت اسمای بیچاره..

۰۱
مهر

آیــنده..

همیشه آخر قصه
یکی راهی شده رفته
یکی مبهوت و یاده روزای رفته میوفته
نه اونکه میره میخواد و نه اونکه مونده میخنده
شاید اینجوری قسمت بود
چی میشه بی تو آینده…
بی تو آینده..

 ♫♫♫

چی میشه بی تو روزایی
که هر لحظه اش یه دنیا بود
نمیشه بی تو خندیدو
نمیشه فکر فردا بود
تموم لحظه هام آهه
خیال با تو بودن شد
چه روزایی که پژمردو
چه رویایی که پرپر شد..
یه عمره با خودم تنهام
ولی سخت میشه عادت کرد
نمیشه رفته باشی تو
نمیشه اینو باور کرد
خیابونای تاریکو
یه از خود بی خود شب گرد
یه مشت رویای تو خالی
همه دلتنگتن برگرد..

آیــنده…
آیــنده..

 ♫♫♫

چی میشه بی تو روزایی
که هر لحظه اش یه دنیا بود
نمیشه بی تو خندیدو
نمیشه فکر فردا بود
تموم لحظه هام آهه
خیال با تو بودن شد
چه روزایی که پژمردو
چه رویایی پرپر شد..

لینک:       http://dl.nicmusic.org/nicmusic/002/049/Siavash%20Ghomayshi%20-%20Ayandeh.mp3