دستخون

...

تمام عمر به دنبال گشتمت
تمام عمر
دریغا..
آنگاه یافتمت که قطره قطره
از میان انگشتانم
بر زمین چکیده بودی..

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۵/۰۱/۲۷
    نه
محبوب ترین مطالب

۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

۲۵
مرداد

یکی هم بود که میگفت: چه خبره انقد قشنگی! مگه جنگه؟

یادم نیست کجا ! کی؟ به کدوم معشوق...

۲۵
مرداد

کسی هست که روزی دو سه بار میاد اینجا و منو میخونه..مث یه آدمی که به جایی زنجیر شده.. انگار که بخشی از اون تو ناتموم من تمومه..  تا حالا ردی یا نشونی ازش ندیدم و نشناختم، منتظر گفتن چه حرفی از طرف منه.. شاید فقط میخواد بدونه خوبم یانه.. شاید یکی نگرانمه.. شاید از عزیزامه و میخواد همیشه از احوالم با خبر باشه.. شاید حتی تویی ..دوست دارم فک کنم تویی..تویی که حتا اگه خودمم نباشم به خونم سر میزنی.. تویی که میخوای حواست باشه تا نلغزم.. تویی که میخوای حواسم باشه هستی ..


۲۵
مرداد

به نظرت مسخره میاد اما دلم میخواد تو  این لحظه طوری بغلم کنی که سرما و تاریکی این تاریخ از دلم رخت ببنده..

۱۱
مرداد

دو هزار روز...

دست، کوتاه و ذهن مفلوک، فراموشکار..

دو هزار روز...

۱۰
مرداد

بهش گفتم تا وقتی که عشق و شفقتم  شامل حال اطرافیانمه (با تمام رفتارهاو قضاوتها و تحلیل هاشون که  ممکنه به مذاقم خوش نیاد) در کنارشون هستم، اما زمانی که می بینم یه رفتار یا حرفشون درمن ایجاد نفرت و خشم می کنه سکوت می کنم و حتا اگه همون لحظه نتونم در خودم هضمش کنم اون آدم رو ترک می کنم تا وقتی که در درونم با اون ماجرا به صلح برسم و ارتباط رو از سر بگیرم..

دوس دارم فقط زمانی رو به آدمای دیگه اختصاص بدم که دوستشون دارم و قلبم خالی از کینه س..